نی نیه گلم انگار بهشت رو به دل مامان ترجیح دادی مامان قابل نبود که بیای توی دلش خیلی ناراحتم صبح یه حس بدی داشتم داداشی که رفت مهد من هم حاضر شدم که برم آزمایشگاه اصلاً دلم نمی خواست تنها برم ولی خوب دیگه طاقت انتظار رو هم نداشتم. وقتی رسیدم آزمایشگاه یه حسی بهم می گفت برگردم ولی... به آقا دکتر گفته بودم که تست عفونت ادرای هم برام بنویسه. بعد از اینکه نمونه خون دادم وقتی رفتم دستشویی واسه تهیه نمونه ادرار انگار دنیا روی سرم خراب شد. چیزی رو که نباید دیدم همون جا زدم زیر گریه زنگ زدم به زن عمو و توی دستشویی کلی گریه کردم حالا ملت هم پشت در منتظر خودم رو جم و جور کردم و از دستشویی اومدم بیرون اصلاً حالم خوب ...