بابا بابا
امروز واسه اولین بار گفتی بابا بابا بابا یعنی تو ۷ ماه و ۱۲ روزگی.
دلم گریه داره
امروز دوباره باید بریم ارتوپد. شاید پاهاتو گچ بگیره. دارم از غصه می میرم. ای کاش همون موقع گچ گرفته بودیم. الان حسابی شیطون شدی و بقلی. با پاهای گچ کرفته چی کارت کنم.
بدون عنوان
دَدَ
دختر نازم مدت ها بود که دیگه دد نمی گفتی امروز عصر دوباره شروع کردی به دَدَ گفتن کلی ذوق کردم.
بدون عنوان
خربزه خوردن دخملی
یه روز پر از درد و جیز
امروز صبح با بابا رفتیم خانه بهداشت تا واکسن شش ماهیگیت رو بزنی. شلوغ بود. البته قسمت واکسیناسیون. تا نوبتت بشه رفتم تا خانوم دکتر مرکز آزمایش خون برات بنویسه. آخه شنبه که رفته بودیم گفتن که واسه کم خونی باید بری آزمایش. واکسنت رو که زدی کلی گریه کردی. نازگلم فدای اشکات بشم من. از مسول واکسیناسون پرسیدم که اگه امروز بره ازمایش خون مشکلی نیست گفت نه. بعد قرار شد اول ببریمت آزمایش خون و بعدش غربالگری شنوایی. رفتیم آزمایشگاه سید الشهدا. اونجا همه عاشقت شده بودن و می گفتن چه دختر نازی. چند تا پسر کوچولو هم اونجا بودن که شده بودن هم بازی شما. اما امان از وقتی که شد نوبت شما و اقای دکتر خواست ازت ...
اولین شهر بازی
امروز بابا روز کار بود و ما هم خونه. وقتی بابا اومد قرار شد بریم سرزمین کوچولوها. ...
باز هم پایش اری واکسن نه
امروز صبح بابا رفتیم خانه بهداشت واسه پایش شش ماهگی. خانه بهداشت منطقه ما هم نوبره واالله. همه روزه پایش داره به غیر از سه شنبه ها. ولی مسول واکسیناسیون فقط سه شنبه ها هست. پایشت انجام شد و خدا را شکر همه چیز خوب بود ولی واکسنت موند واسه سه شنبه. دفعات قبل می رفتیم مرکز شهید رجایی واسه واکسن ولی گفتن دیگه مراجعین مراکز دیگه رو قبول نمی کنن چون به بخش خصوصی واگذار شده. ولی باز ما رفتیم ولی از شانس بد ما اونجا هم مسول واکسیناسیون نداشت. ...