پانیاپانیا، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره
داداشیداداشی، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره
زندگی من و بابازندگی من و بابا، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

شیرین گندمک من

چشم دختری خوب شده

  سلام نازگلم فدات شم الهی امروز اومدم یه خبر خوب رو ثبت کنم. امروز چهارمین روزیه که چشمت قی نکرده.  یعنی امروز یک سال و یک ماه و بیست و شش روزته. اب ریزش هم نداشته. فکر کنم دیگه خوب شده. ۲۷ اذر تولد حضرت محمد بود. همش از خود حضرت می خواستم که خواسته ی منه مادر رو خودشون از خدا بخوان و بهم عیدی بدن. می دونم که کمترینم که اقا بخوان بهم عیدی بدن. ولی خوب منم یه مادرم.  این چند روز خیلی خوش حالم. چون بعد از میل زدن چشمت بدتر شد که بهتر نشد. مخصوصا این اواخر که دیگه از بس گوشه ی چشمت رو پاک کرده بودم دیگه زخم شده بود. خدایا خودت حاجت همه مامان ها بده. مخصوصا مامانایی که بچه ی مریض دارن. الهی شکرت. شکر...
6 دی 1395

دومین یلدای دخملی

  سلام گل نازم یلدات مبارک. این دومین یلدای زندگی دختر نازمه. که یک سال و یک ماه و بیست روز سن داشتی. بابا عصر کاره و پیشمون نیست. عصری عمه زهره و انا هم اومدن اینجا و با اجی زهرا اینا رفتن خونه خودشون. ما اول به خاطر درس داداشی و نبودن بابا و مشکل رفت امد و ... باهاشون نرفتیم. سر شب هم یه نمه بارون زد. خونه باباجون اینا هم نرفتیم. خلاصه امسال یه یلدای سه نفره داشتیم. با دوتا وروجک شیطون. ...
30 آذر 1395