پانیاپانیا، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره
داداشیداداشی، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره
زندگی من و بابازندگی من و بابا، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

شیرین گندمک من

شیرینم شش ماهه شدی.

  سلام گل نازم مامان فدای گل دخترش بشه. نیم سالگیت مبارک. تو این ماه اتفاقات و مناسبت های زیادی داشتیم. اولینش روز مادر بود. که امسال اولین سالی بود که من مامان یه دختر ناز بودم. از همون روز غذا دادن به دخترکم رو هم شروع کردم. بعدش سفر مشهدمون بود که مفصل نوشتم. دیگه اینکه از موقعی که غذا  دادن به شما رو شروع کردم و بعد از اینکه از مشهد برگشتیم فهمیدم که گل نازم دیگه حساسیت غذاییش خوب شده. اخه مصرف پوشکت یه باره نصف شد. و من هزار بار خدا رو شکر کردم. بعدش ۲ اردیبهشت روز پدر و ۷ اردیبهشت تولد سی سالگی من. چهارشنبه ۸ اردیبهشت هم واسه داداش توی مهد تولد گرفتیم‌. دختر نازم متاسفنه واسه پایش پنج ماهگیت نتونس...
10 ارديبهشت 1395

سفر نامه مشهد

  امروز اومدم که سفر مشهدمون رو ثبت کنم. جمعه ۱۳ فروردین ۹۵ ساعت ۲ از خونه راه افتادیم. تا ایستگاه راه اهن فاصله زیادی نداشتیم. انگار فقط ما اون روز از شهرضا مسافر بودیم. مسئول اونجا گفت قطار ساعت ۴ و ۱۰ دقیقه میاد و ما فکر می کردیم ساعت ۳ حرکته. دایی ها هم اومدن اونجا پیشمون، اقا ارشیا هم حسابی آتیش سوزوند. بلاخره قطار اومد و حرکت کردیم. اولین باری بود که سوار قطار می شدیم. ارشیا از زن عمو شنیده بود قطار مثل خونه خود ادم می مونه. واسه همین توی همون دقایق اول لباس عوض کرد تخت رو باز کرد و رفت بالا دراز بکشه. شاید تا مشهد هزار بار رفت بالا و اومد پایین. تو کوپه کناری ما یه خانواده مشهدی بودن که از شیراز بر می گشتن. ...
25 فروردين 1395

یا ضامن اهو

  سلام نازگلم فردای روزی که اخرین پست رو واست گذاشتم بابا بی مقدمه گفت که می خوام برم بلیط مشهد بگیرم. خلاصه حسابی غافل گیرشدیم. الان تو ایستگاه راه آهنیم و شما تو یه خواب نازی. موقع راه افتادن یه گریه حسابی کردی  امیدوارم که اونجا اذیت نکنی. فدات بشم که اینقدر پیش  امام رضا ابرو داری. راستی سیزده به در مبارک.            ...
13 فروردين 1395

عمر مامان پنج ماهه شدی

دختر نازم اولا پنج ماهگیت مبارک دوما عیدت مبارک. سال ۹۵ هم شروع شد گلم امیدوارم امسال سال خوبی برات باشه توی این ماه هم مطابق ماه های پیش درگیر گریه هات و مدفوع سبزت بودم. ۲۸ اسفند واسه اخرین بار البته تو سال ۹۴ بردمت دکتر و قرار شد رژیم غذایی رو ادامه بدم. همش داشتم به این فکر می کردم عید امسال بدون گز و شیرینی چی کار کنم. مگه داریم مگه میشه که البته چند روزه با اینکه رژیم رو کامل رعایت می کنم رنگ پی پیت حسابی بدتر شده. چند بار هم به اون شماره که دکتر میر طلایی داده بود زنگ زدم ولی کسی گوشی رو ور نداشت. خونه تکونی امسال هم حسابی با وجود خانوم مختصر انجام شد. مامان زن عمو منیژه هم  ۲۶ اسفند فوت شدن. واسه مراسم خاک ...
10 فروردين 1395

واکسن اری پایش نه

  پانی جونم امروز رفتیم خانه بهداشت مسوول های پایش نبودن ولی واکسن تو زدی کلی گریه کردی تو ماشین شیر خوردی و خوابیدی رسیدیم خونه یه ساعتی خواب بودی وقتی بیدار شدی انگار نه انگار اتفاقی افتاده بود بعد از ظهر رفتیم خونه باباجون اونجا تازه انگار دوزاریت افتاد کلی گریه کردی
11 اسفند 1394

عشقم چهار ماهه شدی

  سلام دختر نازم چهار ماهگیت مبارک جونم یه ماه دیگه رو هم باهم سپری کردیم. تو این ماه هم حسابی اتیش سوزوندی. خوابت منظم تر شد شبا نهایتا. تا یازده بیدار بودی و صبحا هم معمولا تا نه خواب. چند باری واسه دل دردات بردمت دکتر تشخیص دکترها حساسیت به پروتین بود. دیگه واسه پاهات ارتوپد نرفیم ولی خیلی بهتر شدن. تو این ماه عمه زهره عقد کرد. دایی محمد رفت مشهد دانشگاه. دختر نازم حسابی بقلی شدی تا توی بقلم هستی البته سر پا ارومی و تا می شینم گریه می کنی. با دادا ارشیا حسابی جوری. وقتی باهات حرف می زنه می خندی. داداشی همیشه این شعر رو واست می خونه: آی پانی پانی پانی دختر خوب مانی آی پانی پانی جونم آی پانی پانی عمرم ...
10 اسفند 1394

دختر پر حاشیه من

  سلام دختر نازم مامان فدات بشه الهی الهی مامان نباشه که تو درد بکشی تو این پست می خوام از حواشی پزشکیت بگم که وقتی ان شاالله یه روز مامان شدی اگه با این موارد بر خورد کردی بدونی من چی کشیدم ۱. مشکل پاهات اولین مورد پاهات بود که وقتی به دنیا اومدی از مچ به خاطر فشاری که روت بود به داخل خم شده بودن هر گز اون لحظه رو فراموش نمی کنم که وقتی توبیمارستان واسه اولین بار چشمم به پاهات افتاد چه قدر وحشتناک بود وقتی اورتوپد اومد تو اتاق و پرسید کدومشون بود؟ اخه تو هراتاق دو نفر بستری بودیم مامانم جلوی من وایساده بود که من نبینم ولی من متوجه شدم انگار دنیا رو سرم خراب شد خودو مسول می دونستم پاهای کوچولووی نازت از فشار تقری...
9 اسفند 1394